جدول جو
جدول جو

معنی قلعه کرکر - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه کرکر
(قَ عِ کَ رَ)
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 68هزارگزی شمال باختری مشهد و 5هزارگزی شمال شوسۀ مشهد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه ومعتدل است. سکنۀ آن 50 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
نام ولایتی است و جایی نیز هست که غار کیخسرو آنجاست. (برهان). نام قلعه ای است که در آنجا تخت و جام کیخسرو بوده و اسکندر بدانجا رفته پادشاه آنجا را سریری گفتندی، اگر بمناسبت تخت است سریر عربی است و فارسی نیست. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به سریرافراز شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ چَ مِ)
دهی است از دهستان دزکرد بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 75هزارگزی باختر اقلید و 21هزارگزی جنوب راه فرعی خسرو شیرین به سرحد چهاردانگه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 562 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، انگور و شغل اهالی، زراعت است. این ده دبستان دارد و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ عَ کَ)
یکی از دهستانهای بخش مشیز شهرستان سیرجان. این ده در خاور بخش مشیز واقع و حدود آن به شرح زیر است:از طرف شمال به دهستان نگار، از خاور به دهستان ده تازبان و رابر، از جنوب به دهستان گیسکان، از باختر به دهستان گوغربلورد شهرستان سیرجان. این دهستان کوهستانی است. کوه لاله زار، کوه شاه و کوه بیدخوان که تمام سال در قلل آنها برف وجود دارد در این دهستان واقع شده اند. در موقع بهار دامنۀ کوه های مذکور از گلهای طبیعی پوشیده شده است و محل تفرج کوه نوردان و شکارچیان است. هوای دهستان سردسیری کامل است. (زمستان بسیار سرد تابستان معتدل). قراء دهستان از چشمه ها و رودخانه مشروب میشود. محصولات عمده آن حبوبات، غلات و لبنیات است. صادرات مهم دهستان پشم، کرک، روغن، قالی، کتیرا و زیره است. شغل ساکنین آن گله داری و زراعت وصنایع دستی زنان قالی بافی بدون نقشه است. این دهستان از 47 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود شش هزار تن است. مرکز دهستان آبادی قلعه عسکر و قراء مهم آن بشرح زیر است. بیدخوان، لاله زار، باغابر. راه فرعی اتومبیل رو قلعه مشیز به بافت تقریباً از وسط دهستان میگذرد و در زمستان بواسطۀ کثرت برف حدودگردنه مشهور کفنو مسدود میشود. بقیۀ راهها در زمستان مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 2500گزی باختر مهاباد و 20هزارگزی باخترشوسۀ مهاباد به سردشت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری سالم است. سکنۀ آن 144 تن است. آب آن از رودخانه آواجیر و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل بفاصله یک هزارگزی به نام قلعه کوکه بالا و پائین مشهور است. سکنۀ قلعه کوکه پائین 97 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کَ)
ده کوچکی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 75هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 4هزارگزی باختر راه مالرو ده چین عباس آباد. سکنۀ آن 35 تن است. ساکنین از طایفۀ قرائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام قلعه ای از لواء و استان طوس یا قهستان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تَ مِ)
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 350 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، دیم، لبنیات وشغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. تابستان از هرسم اتومبیل میتوان برد. این دو در دو محل نزدیک به هم واقع شده و مزرعه ای به نام مله حصار جزء این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کِ)
ده کوچکی است از دهستان بافت بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 58هزارگزی جنوب بمپور، کنار راه مالرو چانف به لاشار. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کَ دُ)
دهی است از دهستان والانجرد شهرستان بروجرد، واقع در 2هزارگزی جنوب بروجرد و 2 هزارگزی جنوب شوسه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 217 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ کُ کُ)
دهی است جزء دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 8هزارگزی خاور ورامین و 2هزارگزی به پیشوا. این ده در تپه ماهور قرارگرفته و سردسیر است. سکنۀ آن 402 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندر قند، باغات میوه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا